از بچگی تارا خیلی ذهنم درگیر این بود که خوب این همه نقاشی رو که هر کدوم یه قصه ای دارن رو چیکار کنیم؟
بدیم قاب کنن روی دیوار بزنیم؟ کل خونه رو باید قاب بزنیم؟ البته که اشکالش کجاس؟ از طرفی هیمن الانم کل خونه کاغذ های نقاشی تارا هست که با چسب نواری روی دیوار چسبیده. شاید قاب کنیم حداقل تمیز تر بشه و ظاهر بهتری پیدا کنه و خودشم بیشتر خوشحال بشه وقتی ببینه نقاشی هاش روی دیوار در قاب هست.
تا این پاییز ۱۴۰۳ بود بعد از اینکه یه سری پست اینستاگرام دیدم که یه کسب و کار رو معرفی میکردم که داره نقاشی های بچه هارو عکاسی میکنه و بعد اون ها رو در یک کتاب و به صورت آلبوم چاپ میکنه. خیلی ایده خوشگل و کاربردی و جذابی بود در نگاه اول. تا اینکه گفتم استارت بزنم و این رو برای خود تارا هم که شده شروع کنم. یعنی اولش تو ذهنم این اومد که به عنوان یه کسب و کار کوچیک شروع کنم به اسم خود تارا و بعد ها هم خودش این کار رو شاید ادامه داد و دوست داشت کمک کنه به بقیه بچه ها هم که نقاشی هاشون رو بدن به ما تا براشون به صورت یه آلبوم کنیم.
کلی برای انتخاب اسم وقت گذاشتم، تا اینکه به این نتیجه رسیدم باید اسم خود تارا درش باشه و برای اینکه دقیقا مشخص بشه در چه زمینه ای فعالیت میکنه و دقیقا محصول چی هست اسم خود آرت بوک رو هم اوردم. البته یه شب کلی با چت جی پی تی صحبت کردم کلی ایده های باحال داد بعد از نکه کل دساتان رو براش تعرفی کردم. مثل تارا استودیو و … که عکسش رو این زیر میزارم.
یه روز جمعه با خود تارا جمعه رفتیم از توی انباری نقاشی هاشو برداشتیم ، کلی خخاک گرفته بود و با همون کیسه بردیم دفتر. شروع کردیم به دسته بندی کردن و یه مروری هم میکردیم هر کدوم رو میدیدم. خیلی حس باحالی بود. من با دوربین شیدا از نقاشی ها عکس گرفتم ولی کار سختی بود. نیاز به نور بهتر داشتم و یه میز نور که از زیر هم سایه ها رو بگیره.
نسخه اولیه عکس ها درومد و از هفته بعد رفتم سر وب سایت. دامین رو گرفتم tara-artbook.ir تا نسخه اولیه رو سریع اجرا کنم. پنل کاربری و بخش آلبوم دیجیتال رو با کمک محمد بردیم جلو و کار جالبی هم شد. اینکه جدا از نسخه چاپی که در اختیار کودک قرار میدیم یه نسخه دیجیتال آنلاین هم بهش بدیم که بتونه خیلی خوشگل آلبوم نقاشی هارو ورق بزنه و یا حتی با دوستا و فامیل به اشتراک بزاره.
جعبه های مقوایی کیبوردی رو سفارش دادم و کار طراحی و پروسه بسته بندی هم با کمک سهیل (یکی از دوستانی که به عنوان گرافیست به مجموعه اضافه شده بود) جلو بردیم. توی نسخه اول به این ایده رسیدیم که از اثر کف دست خود تارا به عنوان لوگو استفاده کنیم تا فعلا کار بره جلو.

